زنگ شیرین ریاضی
روش جدید اثبات قضیه فیثاغورث توسط یک دانش آموز ابداع شد
موفقیت این دانش آموز بهانه ای شد تا دانش روز با وی گفتگویی داشته باشد که در ادامه می خوانید:
الهام رحمانی ۱۶ ساله و دانش آموز دوره متوسطه در رشته علوم تجربی در دبیرستان دخترانه فرزانگان اشنویه آذربایجان غربی ( ارومیه) هستم
چطور به این ایده رسیدید؟
آقای احد پور خضر معلم هندسه ما در کلاس اعلام کردند که رابطه فیثاغورث را برای کلاس بیاوریم بعد از اینکه همه روش حل خود را به کلاس ارائه دادیم متوجه شدم همه روش ها یکی است به این فکر افتادم با روشی متفاوت این رابطه را حل کنم ۶ روز روی این رابطه کارکرده و اشکال مختلف را در کنار هم قرار دادم تا توانستم با این روش جدید دست پیدا کنم
آقای پور خضر چقدر به شما کمک کرد؟
ایشان این انگیزه را در من ایجاد کردند و با عبارت زنده باد مشوق من می شدند
قصد انجام کارهای این چنینی را در آینده دارید؟
تابستان امسال در صددم روی روابط ریاضی و فرمول های مختلف کار کنم تا بتوانم به اطلاعات ریاضی دیگری برسم
ابداعت ثبت شده است؟
این روش را در اختیار آموزش و پرورش اشنویه قرار دادم که برای وزارت آموزش و پرورش بفرستم و آن را به ثبت برسانم
معدل شما چند است؟
۲۰
چقدر به ریاضیات علاقه دارید؟
به هندسه و ریاضیات علاقه زیادی دارم اما به دلیل اینکه استخدامی آن در شهرمان برای خانم ها کم است رشته تجربی را انتخاب کردم
پدر و مادر شما شاغل هستند؟
بله پدرم معلم ابتدایی و مادرم خانه دار است
نمره ریاضی شما؟
ریاضی ام ۲۰ است
چرا با وجود علاقه به ریاضی رشته تجربی را انتخاب کردی؟
شهر اشنویه در بیشتر رشته های مهندسی آقایان را استخدام می کند؛ من هم به این واسطه به رشته تجربی روی آوردم تا
پزشک شوم اما یک مقدار روحیه ام ضعیف است زیرا تحمل بیماری افراد برایم سخت است
خواهر و برادر هم داری؟
یک برادر دارم که کلاس ششم ابتدایی است
بزرگترین هدفت برای آینده؟
بتوانم با موفقیت هایم شهر اشنویه را که امکانات کمی دارد سربلند کنم و پزشک شوم و برای شهرمان با درآمد زیاد پزشکی بیمارستان بسازم و به مردم شهرم خدمت کنم
صحبت خاصی دارید؟
از دبیر هندسه ام بواسطه کمک های زیادی که به من کردند تشکر می کنم و همراهی خانواده و دوستانم در این زمینه برایم ارزشمند است
پیام شما در روز پدر و میلاد حضرت علی (ع) به پدر و معلمت:
پدرم خیلی دوستت دارم و معلمم را به عنوان پدرو به واسطه زحمت های بی دریغش دوست دارم . طرح الهام رحمانی برای اثبات قضیه فیثاغورث:
ضرب اعداد دو رقمی که مجموع یکانهای آنها 10 و دهگان آنها مشابه باشند: (اگر یکان اعداد 1 و 9 باشند از این قاعده پیروی نمیکنند.)
1- در مرحلهی اول یکانها را در هم ضرب نموده و مینویسیم.
2- دهگان آنها (که با هم مساویند) را در (همان عدد + 1) ضرب میکنیم و سمت چپ عدد قبلی می نویسیم.
مثال:
ضرب 57 و 53: ضرب 16 و 14:
21=7×3 24=4×6
30=(1+5)5 2=(1+1)1
3021=57×53 224=14×16
و......
وقتی به مجذورهای کامل دو عدد متوالی دقت کنید میبینید اگر اختلاف دو مجذور کامل متوالی رو به دست بیاریید برابر حاصل جمع همون دو عدد میشه. مثلاً:
81= ۹۲ و 64=8۲ و 17=81- 64 و 17=8+9
و 169=13۲ و 196=14۲ و 27=169- 196 و 27=13+14
و 6724=82۲ و 656=81۲ و 164=6724- 6561 و 164=82+81
و......
رابطهی دوم به شکل زیره:
در این رابطه هر عدد رو با سه بار عمل ضرب و تقسیم به عدد 5 می رسونید. که البته با کمی دقت علتش کاملاً مشخصه. خوب دقت کنید:
7=2÷14 5/32=2÷65
70=10×7 325=10×5/32
5=14÷70 5=65÷325
تعامد در هندسهی کروی:
حال شما را با نکتهی جالب دیگری آشنا میکنیم. در هندسهی اقلیدسی، از هر نقطهی خارج از یک خط، چند خط عمود بر آن میتوان رسم کرد؟ در هندسهی اقلیدسی داریم:
«از هر نقطه خارج از یک خط، فقط یک خط عمود بر آن میتوان رسم کرد.»
حال به حالت قرارگرفتن نصف النهارها نسبت به خط استوا چگونه هستند؟ همهی نصف النهارها بر خطاستوا عمود هستند. این نصفالنهارها، عمودهایی هستند که از نقطهی واقع در قطب شمال (یا قطب جنوب) بر خطاستوا وارد شدهاند.
بنابراین برخلاف هندسهی اقلیدسی، در هندسهی کروی داریم:
«از هر نقطه خارج از یک خط، بیشمار خط عمود بر آن میتوان رسم کرد.»
یه سوال در مورد ساعت !
عقربه های ساعت شمار و دقیقه شمار یک ساعت طی ۲۴ ساعت چندبار با هم زاویه قائــــــــمه می سازند ؟
چه کسی نخستین بار فاصله زمین تا ماه را اندازه گرفت؟
در قرن دوم پیش از میلاد "ابرخس" منجم مشهور اسکندریه فاصلهی زمین تا ماه را اندازه گرفت. محاسبات او نشان داد که ماه تقریباً 400000 کیلومتر از زمین فاصله دارد. در این اندازهگیری ابرخس فقط 17000 کیلومتر اشتباه کرده بود زیرا فاصلهی واقعی ماه از زمین برابر 383000 کیلومتر بود. در واقع این فاصله بین 363300 و 405500 کیلومتر در تغییر است.
مصریان گوشه یک دیوار را چگونه می ساختند؟
یکی از مشکلترین مسائل در ساختن اهرام و معابد، طرح شالودهی بنا، به شکل مربعِ کامل بود که همتراز با سطح افق باشد. اشتباهی جزیی به قیمت از شکل افتادن همهی بنا تمام میشد.
مصریان این مشکل را با ساختن شاقول از میان برداشتند. نخستین شاقول احتمالاً تکه ریسمان یا نخی بود که وزنهای به آن آویخته بودند و آن را در برابر بنا میگرفتند تا وزنهی آن به زمین صاف برسد. در این حال، نخ میبایست کاملاً عمود یا یا شاقول باشد و زاویهی بین آن و زمین صاف، یک زاویهی قائمه بسازد.
همچنین این معماران کشف کردند که چگونه میتوان با ریسمانهای اندازهگیری که در فاصلههای مساوی گره خورده بودند، مثلثهای قائمالزاویه بسازند، و این مثلثها را راهنمای خویش در ساختن گوشهها (نبشها)ی بنا قرار دهند.
رابطه!!!!
دو رابطه :
9=1×9
108=12×9
1107=123×9
11106=1234×9
111105=12345×9
1111104=123456×9
و........
رابطهی دوم:
18=2×9
216=24×9
2214=246×9
22212=2468×9
رابطهای دیگر:
144=12×12
10404=102×102
1004004=1002×1002
100040004=10002×10002
و همینطور:
225=15×15
20205=105×105
2002005=1005×1005
200020005=10005×10005
و.......
روش شمردن موهای سر:
کاملا مشخص است که شمردن تمام موهای سر امکانپذیر نیست. برای این کار کافیست تعداد موهایی را که در 1 سانتیمترمربع از سر وجود دارد را شمرد. با دانستن این تعداد و همچنین مساحت قسمت مودار سر تعداد کل موها ی سر را میتوان تعیین نمود. تعداد تقریبیی که در سؤال گفته شده توسط دانشمندان کالبدشناسی شمرده شده است.برای شمردن تعداد درختان یک جنگل هم از این روش استفاده میشود.
معما!!
وزیری فرانسوی عده ای مهمان دعوت کرده است . نیمی از آنها فرانسوی نمی دانند . هر میهمان به رسم ادب به وزیر به زبان فرانسه و به مهمانان دیگر به زبان اصلی اش صبح به خیر میگوید . در مجموع ۷۸ بار (صبح به خیر )به زبان فرانسه گفته شده است .
میهمانان چند نفرند ؟
داستان کارمند اداره پست:
کارمند اداره پست که مسئول تجزیهي نامهها بود روزی با نامهای عجیب روبهرو شد.... با خطی لرزان نوشته شده بود: (نامه ای به خدا). بعد از کلی کلنجار نامه را باز کرد....:
«بیوهزنی هستم هشتاد و سه ساله.... که زندگیم با حقوق ناچیز بازنشستگی میگذرد.... تمام دارائیم (100 هزارتومان) بهوسیلهي سارقی ربوده شد.... برای هفتهي آینده میهمانانی را برای شام دعوت کردهام .... چه کنم؟»
کارمند اداره پست بعد از خواندن نامهي پیرزن تحت تاثیر قرار گرفت و موضوع را با همکارانش در میان گذاشت.... همه به جستجوی جیبهای خود پرداختند و آنچه داشتند بر روی میز قرار گرفت. مبلغ 96هزارتومان جمعآوری و به آدرس پیرزن ارسال شد. بعد از مدتی نامهای دیگر با همان تیتر (نامهای به خدا) به دستشان رسید. کارمندان دور هم جمع شدند. نامه از این قرار بود:
«خدای خوبم چگونه بابت لطفی که به من کردی از تو تشکر کنم؟ با عنایت تو پذیرايی مناسبی از میهمانانم به عمل آوردم.... به آنان گفتم چه هدیه خوبی برایم فرستادی.... البته 4هزارتومان آن کم بود.... که.... مطمئنم کارمندان اداره پست برداشته اند.»!!!؟
چرا ارقام مهم هستند؟
هر قدمی که در راه پیشرفت تمدن برداشته میشد، بر لزوم استفاده از اعداد میافزود. اگر شخصی گلّهای داشت، میخواست آنرا بشمرد. اگر میخواست معبد یا هرمی بسازد، باید میدانست که چهقدر سنگ برای آن لازم دارد. اگر دارای زمین بود، میخواست آن را اندازهگیری کند. اگر قایقش را به دریا میراند، میخواست فاصلهی خود را از ساحل بداند. و بالاخره در تجارت و مبادلهی اجناس در بازارها، باید ارزش اجناس حساب میشد. هنگامیکه آدمی محاسبه با ارقام را آموخت، توانست زمان، فاصله، مساحت و حجم را اندازهگیری کند. با بهکاربردن ارقام، انسان بر دانش و تسلط خود بردنیای پیرامونش افزود.
انسان نخستین چگونه جهتیابی میکرد؟
انسان نخستین نه شهری داشت، نه دهکدهای. در پی شکار و یافتن غذا مدام از جایی به جایی میرفت و چون نه جادهای در کار بود و نه نقشهای، ناچار برای یافتن راه خویش، به خورشید و ستارگان اعتماد میورزید.
مثلاً ساکنان مناطق ساحلی میدیدند که هر بامداد خورشید از پشت کوهها طلوع میکند و سپس در میان آب ناپدید میشود. آنها پی بردند که برای رسیدن به کوهها باید در جهت خورشید حرکت کنند و با حرکت به طرف غروب خورشید، به ساحل بازگردند.آنها با نظارهی آسمان در شب دریافتند که گروهی از ستارگان در حین عبور از آسمان در کنار هم باقی میمانند. در نیمکرهی شمالی ستارگان دایرهوار حول نقطهی ثابتی که ستارهی قطبی باشد، میچرخند. انسان نخستین از ستارهی قطبی بهعنوان ستارهی راهنما استفاده میکرد.
عدد کامل چیست؟؟؟؟
یونانیان عددی را که برابر مجموع مقسومعلیههایش، به استثنای خود آن عدد بود، عدداسرارآمیزی میدانستند. نخستین عدد از این نوع 6 است:3+2+1=6 چنین عددی را عدد کامل نامیدند. عدد کامل بعد از 6، عدد 28 است:28=14+7+4+2+1 یونانیان چهار عدد نخستین را کشف کردند. این اعداد عبارتند از: 6، 28، 496 و 8128. در حدود 1500 سال بعد از آن پنجمین عدد کامل کشف شد. و آن عدد 33550336 است. ششمین عدد کامل 8589869056 است. تا امروز هفده عدد کامل کشف شده است. هفدهمین عدد کامل 1373 رقم دارد. برای نوشتن چنین عددی نصف یک صفحهی A4 پر میشود.
چگونه از ساعت بجای قطب نما استفاده کنیم؟؟
ساعت خود را طوری بگیرید که همسطح زمین باشد و عقربهی ساعتشمار به سمت خورشید نشانه رود. جنوب در وسط فاصلهی بین عقربهی ساعتشمار و علامت 12 واقع است. یعنی جنوب، نیمساز زاویهای است که عقربهی ساعتشمار و علامت ساعت 12 میسازند. برای مثال اگر ساعت 5 دقیقه بعد از ساعت 10 صبح باشد و عقربهی ساعتشمار را به طرف خورشید گرفته باشید، جنوب در نصف فاصلهی بین 10 و 12، یعنی روی علامت ساعت 11 است. خط فرضیای که از روی علامت ساعت 11 و ساعت 5 میگذرد، جهت شمال و جنوب را نشان میدهد.
معما!!
22 دوست با یکدیگر، هر هفته دور یک میزگرد شام میخورند. هر یک از آنان میل دارد که هر بار دو دوست جدید در دو طرف خود داشته باشد. مثلاً اگر سارا بین شیوا و سما نشسته باشد، دیگر نمیتواند نزد شیوا و سما بنشیند. پس از چند هفته هر یک از آنان کنار همهی دوستان خود نشستهاند؟
یک روش شگفت انگیز ذهن خوانی:
بین دو عدد 50 و 60 ، دو عدد انتخاب کنید و با هم جمع کنید. یک عدد سه رقمی یهدست میآید که اگر مجموع ارقام عدد بهدست آمده را از جمع دو عدد اول کم کنید، پاسخ همیشه 108 خواهد بود. با این روش می توانید فکر دوستانتان را بخوانید...
مثال: دوست شما اعداد 51 و 59 را انتخاب میکند و با هم جمع میکند که میشود: 110. مجموع ارقام این عدد یعنی 2 را از عدد 110 کم میکند و عدد 108 را بهدست میآورد.
رابطه!!!!
رابطهی اول:
12=2×6
132=22×6
1332=222×6
13332=2222×6
133332=22222×6
1333332=222222×6
و.........
رابطهی دوم:
18=3×6
198=33×6
1998=333×6
19998=3333×6
199998=33333×6
1999998=333333×6
و....
رابطهی سوم:
55=11×5
605=11×55
6105=11×555
61105=11×5555
611105=11×55555
6111105=11×555555
و.......
مصریان مساحت را چگونه اندازه می گرفتند؟؟
مسئلهی دیگری که سازندگان معابد و اهرام با آن روبهرو بودند، اندازهگیری مساحت بود. یعنی تعیین کنند که چه مقدار سطح در یک محدوده قرار دارد. به درستی معلوم نیست که کی و چگونه برای اندازهگیری سطح از مربع استفاده شد. شاید نخستین جرقهی کشف این روش، فرش کردن کف معابد با آجرهای چهارگوش بود. اگر اتاقی 8 آجر پهنا و 8 آجر درازا داشت، معماران مصری میدیدند که برای فرشکردن تمام اتاق، 64 آجر لازم است. اتاق دیگری که 8 آجر پهنا و 10 آجر درازا داشت، 80 آجر لازم داشت. از اینجا پی بردند که مساحت مربع یا مستطیل برابراست با درازا ضربدرپهنا(طول ضرب در عرض).
اندازهگیری مساحت زمین به علم ریاضی بیشتری نیاز داشت. کاهنان به مسّاحان دستور میدادند که مساحت زمینهای کشاورزی را اندازه بگیرند. زیرا مالیاتی که هر کس میپرداخت، بستگی به اندازهی زمین او داشت. از آن گذشته، طغیان سالانهی رود نیل خطوط و علامات مرزی بین مزارع را میشست و با خود میبرد. به همین دلیل، لازم بود که از نو زمینها اندازهگیری شود و مرزها تعیین گردد.
تقسیم مزارع به مربع و مستطیل کار آسانی نبود ولی میشد آنها را به آسانی به مثلثهایی تقسیم کرد. مساحان برای اندازهگیری از طنابی استفاده میکردند که در فواصل مساوی گرههای داشت. تعداد این گرهها 12 عدد بود. با این طناب مثلثهای قائمالزاویهای روی زمین رسم میشد. مصریان برحسب اتفاق، و یا درنتیجهی مطالعهی طولانی دریافته بودند که یک مربع و مستطیل را میتوان به دو مثلث مساوی تقسیم مرد و با این کشف پی بردند که مساحت هر مثلث قائمالزاویه مساوی است با نصف قاعده ضرب در ارتفاع.
سالها گذشت تا آنها فهمیدند که این قاعده در هر مثلثی صدق میکند. حتی اگر آن مثلث، زاویهی قائمهای نداشته باشد.
چگونه اولین بار محیط زمین اندازه گیری شد؟؟
اراتستن ریاضیدان یونانی، در حدود 225 سال قبل از میلاد میزیستو او کتابدار کتابخانهی بزرگ اسکندریه در مصر و نخستین کسی است که زمین را اندازه گرفته است.
اراتستن ریاضیات را در مورد دوتا از مشاهدات خود بهکار بست: او در کتابها خوانده بود که نزدیک اواین آبشار نیل در شهر سین یا آسوان امروزی در جنوب مصر، در روز معینی از سال در هنگام ظهر، امکان داشت تابش نور خورشید را در یک چاه عمیق بهخوبی مشاهده کرد، زیارا خورشید مستقیماً از بالای سر میتابید و هیچ نوع سایهای ایجاد نمیکرد. اما در همان موقع و همان روز در اسکندریه که در 800 کیلومتری شمال آسوان قرارداشت، اشیای قائم حتی در هنگام ظهر سایهای داشتند. پس خورشید قائم نمیتابید. به این ترتیب اراتستن میتوانیت دو نکته را مورد توجه قراردهد، یکی اینکه شعاعهای خورشید موازیند. او در شهر اسکندریه ستونی قائم در زمین برپاداشت و در لحظهای که خورشید در شهر سین بهطور قائم به ته چاه میتابید، زاویهی سایهی این ستون را حساب کرد. اراتسن میدانست که زاویهی اندازهگیری شده، برابر زاویهای است که میان سین و اسکندریه نسبت به مرکز زمین وجود دارد.
اندازهی این زاویه 5/7 درجه بود. فاصلهی بین اسوان و اسکندریه هم 800 کیلومتر بود. اراتستن توانست با دو برهان هندسی که دانشمندان قدیمیتر یونان پرورانده بودند، محیط زمین را محاسبه کند. نخست آنکه معلوم شده بود که زوایای متقابل به رأس، با هم مساویند. دوم آنکه ثابت شده بود که از تلاقی یک خط مستقیم با دو خط موازی، زوایای مساوی بهوجود میآید. بهعلاوه اراتستن میدانست که هر دایره 360 درجه است. همچنین وی از روی اندازهگیریهایش میدانست که 5/7 درجه برابر 800 کیلومتر از سطح زمین (فاصلهی اسوان تا اسکندریه) است.
از آنجا که 48 بار 5/7 درجه برابر 360 درجه (یعنی یک دایرهی کامل) است، وی 800 کیلومتر را در 48 ضرب کرد و به این ترتیب محیط زمین را 38400 کیلومتر محاسبه کرد. با وسایل دقیقتر امروزی، دانشمندان محیط دایرهی استوایی زمین را 5/40076 کیلومتر میدانند.
ارسطو و سربات:
ارسطو، دانشمند معروفي بود كه همه دنیا، او را می شناختند. حكیمان و طبیبان مختلف، از هر گوشه ی دنیا می آمدند و از او چیزی یاد می گرفتند. در آن زمان طبیبی بود به نام سربات كه در هند زندگی می کرد. او هم بسیار معروف بود. سربات در شهر خود طبابت می كرد و در كار خود بسیار ماهر بود. او می دانست كه ارسطو استاد عمل جراحی است. روزی سربات به طور ناشناس از هندوستان به یونان رفت. او ارسطو را پیدا كرد و مدتی به عنوان شاگرد در كنار او مشغول به كار شد. سربات از علم و دانش خود چیزی به ارسطو نمی گفت و همیشه وانمود می كرد كه هیچ علمی ندارد. او می خواست به راحتی روش معالجه كردن و جراحی ارسطو را یاد بگیرد.
شبی، مردی خوابیده بود و هزارپایی از راه گوش او به مغز سرش رسیده بود. آن مرد، تا مدتی در عذاب بود و عاقبت پیش ارسطو آمد و درد خود را گفت. ارسطو گفت: « باید تو را عمل جراحی كنم، اما ممكن است جان خود را از دست بدهی؛ البته امكان هم دارد كه زنده بمانی. اگر خودت اجازه بدهی و بزرگترهای تو، به این عمل جراحی رضایت بدهند، كار خود را با دقت انجام خواهم داد، شاید كه از این بلا نجات پیدا كنی.»
با این قول و قرار، ارسطو بیمار را به خانه خود برد و دارویی به او داد. آن مرد دارو را خورد و بیهوش شد. ارسطو دست به كار شد. استخوان كاسه سر او را با چاقویی مخصوص باز كرد و به مغزش رسید و هزارپا را دید. هزارپا تمام پاهای خود را در مغز آن مرد فروبرده بود واز جای خود تكان نمی خورد.
ارسطو خواست كه با انبری آن را بردارد، اما سربات كه از سوراخ در نگاه می كرد، فریاد زد: «استاد! مواظب باش. كارت تا اینجا درست بود، اما اگر آن هزارپا را با انبر برداری، پرده روی مغز، بر اثر كشیده شدن پاهای جانور، پاره خواهد شد. آن وقت كار تو به نتیجه ای نخواهد رسید.»
سربات وارد اتاق شد و گفت: « ای استاد! دستور بده تا سوزن جوالدوزی را در آتش داغ كنند، آنگاه، سوزن داغ را بر پشت هزارپا بگذار تا از حرارت آن پاهای خود راجمع كند و از مغز جدا شود. آن وقت آن را بگیر و خارج كن.»
ارسطو به مهارت و هوش سربات، آفرین گفت و از دقت او تعجب كرد. او درست همان كاری را كرد كه سربات گفته بود. طولی نكشید كه جانور را از مغز سر جدا كرد و استخوان جمجه را سر جای خود گذاشت و با داروهای مخصوص، روی زخم را پوشاند.
زخم سر بیمار كم كم خوب شد و مرد پس از مدتی سلامتی خود را به دست آورد. ارسطو نیز سربات را با احترام زیاد به هندوستان روانه كرد......